گفتم: «غم تو دارم» گفتا :«غمت سر آید» گفتم: که «ماه من شو» گفتا: «اگربرآید» گفتم: «ز مهرورزان رسم وفا بیاموز» گفتا: «ز خوبرویان این کار کمترآید» گفتم: که «بر خیالت راه نظر ببندم» گفتا: «که شب رو است او از راهدیگر آید» گفتم: که «بوی زلفت گمراه عالمم کرد» گفتا: «اگر بدانی هم اوترهبر آید» گفتم: «خوشا هوایی کز باد صبح خیزد» گفتا: «خُنُک نسیمی کز کویدلبر آید» گفتم: که «نوش لعلت ما را به آرزو کشت» گفتا: «تو بندگی کن؛ کوبنده پرور آید» گفتم: «دل رحیمت کی عزم صلح دارد؟» گفتا: «مگوی با کس تاوقت آن درآید» گفتم: «زمان عشرت دیدی که چون سر آمد؟» گفتا: «خموش حافظ!کاین غصه هم سر آید»
گفتم: «غم تو دارم» گفتا :«غمت سر آید» گفتم: که «ماه من شو» گفتا: «اگربرآید» گفتم: «ز مهرورزان رسم وفا بیاموز» گفتا: «ز خوبرویان این کار کمترآید» گفتم: که «بر خیالت راه نظر ببندم» گفتا: «که شب رو است او از راهدیگر آید» گفتم: که «بوی زلفت گمراه عالمم کرد» گفتا: «اگر بدانی هم اوترهبر آید» گفتم: «خوشا هوایی کز باد صبح خیزد» گفتا: «خُنُک نسیمی کز کویدلبر آید» گفتم: که «نوش لعلت ما را به آرزو کشت» گفتا: «تو بندگی کن؛ کوبنده پرور آید» گفتم: «دل رحیمت کی عزم صلح دارد؟» گفتا: «مگوی با کس تاوقت آن درآید» گفتم: «زمان عشرت دیدی که چون سر آمد؟» گفتا: «خموش حافظ!کاین غصه هم سر آید»
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی